تكنولوژي فكر.....

نویسه جدید وبلاگ

در سينه ات نهنگي مي تپد! اين كه مدام به سينه ات مي كوبد قلب نيست! ماهي كوچكي است كه دارد نهنگ مي شود. ماهي كوچكي كه طعم تنگ آزارش مي دهد و بوي دريا هوايي اش كرده است. قلب ها همه نهنگانند در اشتياق اقيانوس. اما كيست كه باور كند در سينه اش نهنگي مي تپد!؟ آدم ها ماهي ها را در تنگ دوست دارند و قلب را در سينه. اما ماهي وقتي در ديا شناور شود ماهي است و قلب وقتي در خدا غوطه خورد قلب است. هيچ كس نم تواند نهنگي را در تنگي نگه دارد! تو چطور مي خواهي قلبت را در سينه نگه داري! و چه دردناك است وقتي قلب خلاصه مي شود و آدم قانع. اين ماهي كوچك اما بزرگ خواهد شد و اين تنگ تنگ خواهد شد و اين آب ته خواهد كشيد. تو اما كاش قدري دريا مي نوشيدي و كاش نقبي مي زدي از تنگ سينه به اقيانوس. كاش راه آبي به نا منتها مي كشيدي و كاش اين قطره را به بي نهايت گره مي زدي. كاش.... دريا و اقيانوس به كنار نامنتها و بي نهايت پيشكش. كاش لااقل آب اين تنگ را گاهي عوض مي كردي. اين آب مانده است و بو گرفته است. و تو مي داني آب هم بماند مي گندد. آب هم بماند لجن مي بندد. و حيف اي اين ماهي كه در گل و لاي بلولد و حيف از اين قلب كه در غلط بغلتد!




گزارش تخلف
بعدی